طبق معمول به وبلاگ خودتان خوش آمدید.
قصددارم مطالبی را درموردتاریخ بلوچ ها و مهمترین افرادبلوچ وطوایف مختلف بلوچ و...گردآوری کنم.
شمادوستان عزیز بادادن نظر درموردوبلاگتان مرادر کامل کردن اطلاعات کمک کنید.
(باتشکرفراوان:سلمان رسولی)
آنچه من دریافته ام این است که مردم سایر نقاط پاکستان از جمله اسلام آباد از واقعیت های پیرامون بلوچستان غافل و حتی علاقه چندانی به آن نشان نمی دهند، هرچند استثناهایی مربوط به حکومت وجود دارد.
بلوچستان اساسا یک جامعه قبیله ای است که تاریخ، فرهنگ، ارزش ها و هنجارهای مختص خود را دارد. بلوچستان بر اساس توافقنامه ای که 17 تا 27 مارس 1948 با مناقشات فراوان منعقد گردید، ضمیمه پاکستان شد. در این قرارداد، میان مقامات ایالتی بلوچستان، محمد علی جناح و دولت فدرال توافق حاصل شد که اگر این استان بخشی از پاکستان باشد، منافع آن در اولویت و تضمین شده خواهد بود.
در واقع برای ایالت بلوچستان وضعیت ویژه ای در حکومت فدرال پاکستان وعده داده شده بود، چنانکه آقای جناح در یک سخنرانی در 4 اکتبر 1947 به وضوح به ذکر این موارد پرداخت و تا حدی توانست رضایت مردم بلوچ را جلب کند، در غیر این صورت اکثریت معتمدان و صاحبنظران بلوچ با پیوستن به پاکستان مخالف بودند.
اما با گذشت زمان، بلوچستان نه تنها نادیده گرفته شد بلکه فاصله عمیق تری میان آن و رفاه پاکستانی ایجاد گردید. در پاکستان، با تعامل با مردم اینجا به این نتیجه خواهید رسید که آنها مردم بلوچستان را به عنوان افرادی پرخاشگر و خشن می شناسند، حتی بدون داشتن دلایل عقلانی و منطق قابل درک!
حتی یک مجری تلویزیونی مشهور می گفت؛ من در مصاحبه با یک سیاستمدار بلوچ زمانی که در مورد بلوچستان گفتگو می کردم، به او احساس خشم و تند خویی در مورد تبعیض در بلوچستان دست می داد. هر شهروند متمدن و تحصیل کرده انتظار رفتار معقول و مناسب از جامعه خود دارد، اما ما گاهی اوقات به قدری سست و بی طاقت می شویم که حتی از گوش دادن به نارضایتی های جامعه فرار می کنیم.
به واقع باید گفت روشنگری و درک متقابل اجتماعی نیاز اساسی جامعه پاکستان است، و در این صورت است که هر فرد معقول و منصفی از اصرار بر نگرش غلط خود در مورد مردم بلوچستان صرفنظر خواهد کرد، می بایست در جامعه پاکستان رویکرد پذیرش تنوع دیدگاهها و نگرش های اجتماعی تقویت شود تا فرهنگ تحمل و تعامل در بین مردم این کشور رشد پیدا کند که به تبع آن از بروز بسیاری از ناهنجاری های سیاسی و اجتماعی جلوگیری خواهد کرد.
پنجمین عملیات نظامی در بلوچستان از ژوئیه 2004 آغاز شد که منجر به قتل نواب اکبر بگتی گردید و پس از آن وضعیت در هر قدم از زندگی در بلوچستان روز به روز بدتر و فاجعه بارتر شده است. به عنوان بخشی از این عملیات ، 584 پست بازرسی نظامی و در حدود 33،000 نفر پرسنل ارتش به همراه 12،000 گارد ساحلی در ایالت بلوچستان مستقرگردید.
نیروی شبه نظامی تحت کنترل دولت فدرال پاکستان است و توسط افسران ارتش پاکستان رهبری و هدایت می شود. سپاه مرزی در بلوچستان در کویته مستقر است و توسط سرلشکر عبید الله خطاک فرماندهی می شود.
همانند همه انسان ها، مردم بلوچستان نیز قابل احترام هستند و اگر به عزت و شرف آنها هجومی صورت گیرد مسلماٌ صدمه خواهند دید و من فکر می کنم این کاملا طبیعی است و اما انتظار واکنش متقابل دولت نسبت به بلوچ بعنوان مردمی پرخاشگر و خشن کاملا غیر طبیعی. در این چند سال اخیر هنگامی که منصفانه قضایا را دنبال می کنیم (و با نگاهی بی طرفانه) به رفتار تحقیر آمیز مقامات حکومتی پاکستان و نیروهای آی اس آی و ارتش و به خصوص نسبت به مردم بلوچ پی خواهیم برد. بنده فارغ از وابستگی به هر نوع حرکت سیاسی یا مسلحانه اعتقاد بر این دارم که هم اکنون زمان مناسبی برای رسیدگی به این موضوع است.
(حمیرا کریم)؛ من در جایگاه یک وطن پرست پاکستانی هرگز نمی توانم اتفاقات داخل بلوچستان که آن را با چشمان خودم شاهد بودم نادیده بگیرم. به عنوان مثال، یکی از دوستان پدر من در پست بازرسی توسط پرسنل نظامی متوقف شد و از او پرسیدند که آیا او توسط آنها مورد آزار قرار گرفته است یا نه؟ در امتناع او، ماموران بر اذیت و آزار او اصرار می ورزیدند، چرا که آنها نمیتوانند بپذیرند که یک بلوچ با رفتاری مناسب پاسخ داده شود! و هنگامی که او پاسخ منفی داد پرسنل نظامی تاکید کردند که او باید مورد آزار قرار گیرد فقط به این دلیل که او یک بلوچ است!
یکی از دوستان برادر من در حالی که در زمین بازی مجروح شده بود و در راه مراجعه به دکتر، گشتی های نظامی جلوی او را گرفتند و پرسیدند که آیا یک بلوچ به او صدمه وارد کرده است؟ در پاسخ رد او، آنها از او اصرار داشتند که این مورد را به نام هر بلوچی تمام کند!
آیا این مثال ها تصویری از نفرت شخصی را ترسیم نمی کند؟ اگر هست باز هم این سوال پیش می آید که چرا باید باشد و آن هم تا این حد؟ آیا پرسنل نظامی چنین آموزش هایی را فرا می گیرند؟ یا آنها با طرز فکر خاصی که در ذهن دارند و معتقدند هر بلوچ یک خائن است و سزاوار کشته شدن و یا تحقیر است به آنجا می آیند؟! آیا خوانندگان با من موافق نیستند که این نگرش و طرز فکر این فاصله ها و پرخاشگری ها را افزایش خواهد داد؟ چنین رفتارهایی نه تنها کمک کننده نخواهد بود بلکه به آسانی هر دوستدار صلح را به یک جنگجوی بی ملاحظه تبدیل خواهد کرد. تاریخ به اثبات رسانده است که بلوچ فقط به احترام تمکین خواهد کرد و نه رفتاری غیر انسانی.
حادثه ناگوار اخیری که برای پنج تبعه چچنی اتفاق افتاد تحمل ناچیز و رفتار پرخاشگرانه نیروهای نظامی پاکستان را به وضوح نشان می دهد. در اینجا مناسب می بینم از رسانه ملی که حداقل برای مطرح کردن چنین مسائلی تلاش و پیگیری می کنند سپاسگذاری نمایم. بلوچستان توسط نیروهای نظامی کنترل می شود، اما ایا این بدین معنی است که آنها نباید به هیچوجه پاسخگوی مردم باشند؟ اگر چند خارجی نتوانند در امان باشند و اینچنین وحشیانه کشته شوند پس برای توصیف رفتار آنان با مردم بلوچستان که هیچ نشانی از خوی انسانیت در آن دیده نمی شود می بایست چه واژه هایی را بکار برد؟
این خیلی دردناک است اما ما باید به این درک برسیم که تداوم چنین نگرش های متکبرانه از نیروهای امنیتی برای جامعه چیزی جز ناامنی بیشتر به ارمغان نمی آورد. مجریان سیاست ملی باید نگرش خود را نسبت به مردم بلوچستان تغییر دهند. آنها باید با نرم خویی، منطق و قابل احترام با مردم رفتار کنند.
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان بلوچ قومی وفادارپه وتی خاک ووطنا و آدرس balooch۹۰.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.